کتابدونی

کتابایی که خوندیم رو اینجا مختصر می کنیم و در موردش حرف می زنیم

کتابدونی

کتابایی که خوندیم رو اینجا مختصر می کنیم و در موردش حرف می زنیم

کتابدونی
ما ها نه نویسنده ایم و نه منتقد ادبی ولی به چیزهایی که می خونیم فکر می کنیم و در موردش حرف می زنیم. لذا نوشته های این وبلاگ لزوما درست نیست اما نتیجه فکرهای ماست. برداشت از مطالب آزاد اما با مسئولیت شرعی و حقوقی خواننده مطالب (نه نویسنده) است.
طبقه بندی موضوعی
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۲۳ مطلب توسط «الهه بدریکوهی» ثبت شده است

پنجشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۳۴ ب.ظ

چشمهایش

به نام بخشنده ی بزرگ

کتاب " چشمهایش " در قالب رمان سیاسی - اجتماعی  به قلم بزرگ علوی .






 

کتاب چشمهایش داستان راز پنهان چشهای یک پرده نقاشیست اثر بزرگترین نقاش دوره رضا شاه .  راوی این داستان ناظم مدرسه ایست که آثار  نقاشی استاد ماکان ؛ نقاش و فعال سیاسی آن دوره در آن نگهداری می شود و پس از مرگ استاد تمام تلاش خود را می کند تا پرده از راز این چشم ها بردارد . تا اینکه روزی ...


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۳۴
الهه بدریکوهی
چهارشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۱۳ ب.ظ

چراغ ها را من خاموش می کنم

به نام بخشنده ی بزرگ

کتاب " چراغ هار ا من خاموش می کنم" در قالب رمان اجتماعی  به قلم زویا پیرزاد که به چاپ هفتادم رسید .





این کتاب یه رمان اجتماعیه که راوی زندگی یه خانواده ارمنی و ارتباطاتش با خانواده ، آشنایان ، دوستان و همسایگانشه تو سال 1340 در شهر آبادانه . راوی این داستان مادر خانواده "کلاریس" هه که برای مادر و همسری نمونه بودن تمام تلاشش رو می کنه و در طول داستان دیده می شه که آرزو ها ، خواست ها و دغدغه هاش بطور مستمر داره فدای آسایش اطرافیانش میشه و دچار روزمرگی بودن و اتفاقات هر روزه و معمولی که مدام داره تکرار میشه و هیچ توجهی نه از سوی خانواده و نه از سوی مادر و خواهر و حتی دوستانش به این موضوع نمی شه و حالا با اومدن یه همسایه جدید شاید خیلی چیزها عوض شده  ... امیل ، مردی که به همراه دختر کوچک و مادر مرموزش وارد داستان میشه . و دیده شدن خواست های کلاریس و بیدار شدن حسی که زندگی او را تکان می دهد ....


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۱۳
الهه بدریکوهی
جمعه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۲:۰۴ ب.ظ

من او

به نام بخشنده ی بزرگ


کتاب " من او" در قالب رمان اجتماعی  به قلم رضا امیر خانی که به چاپ چهل و سوم رسید .






تو این کتاب زندگی یک خانواده اصیل و ثروتمند و در عین حال مذهبی و مردمی رو به تصویر میکشه . حاج فتاح یه مرد لوطی مسلک واقعی و دست بخیر که تمام تلاشش رو کرده تا نوه هاش علی و مهتاب هم علی رغم جایگاه اجتماعی بالایی که دارند فارغ از هر اختلافی با بقیه مردم و قاطی و یکرنگ با اونا باشن . علی فتاح هم درست همونی شد که باید میشد ... داستان عاشقی علی که از سیزده سالگی عاشق دخترک هفت ساله کلفت خونشون شد در تمام طول داستان ادامه داره ...

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۴:۰۴
الهه بدریکوهی