کتابدونی

کتابایی که خوندیم رو اینجا مختصر می کنیم و در موردش حرف می زنیم

کتابدونی

کتابایی که خوندیم رو اینجا مختصر می کنیم و در موردش حرف می زنیم

کتابدونی
ما ها نه نویسنده ایم و نه منتقد ادبی ولی به چیزهایی که می خونیم فکر می کنیم و در موردش حرف می زنیم. لذا نوشته های این وبلاگ لزوما درست نیست اما نتیجه فکرهای ماست. برداشت از مطالب آزاد اما با مسئولیت شرعی و حقوقی خواننده مطالب (نه نویسنده) است.
طبقه بندی موضوعی
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
پنجشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۸، ۰۹:۰۹ ب.ظ

من زنده ام

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب «من زنده ام» نوشته خانم دکتر «معصومه آباد» 



برادر معصومه وقتی داشت از خواهرش جدا میشد، میگه هرجا رفتی برام یه نامه بفرست که بدونم حالت خوبه. معصومه میگه وسط جنگ وقت نامه نوشتن ندایم، داداشش هم میگه دو کلمه بنویس «من زنده ام»

کتاب، خاطرات خانم معصومه آباد هست که از کودکی شروع میشه و تا آزادی ایشون از زندان عراق ادامه پیدا میکنه. معصومه یک دختر خوزستانی اه در یک خانواده پر جمعیت مثل اکثر خانواده های خوزستانی. 3 تا برادر و دو خواهر. تعریف از دوران خوش کودکی با بچه های دیگه، شرایط اجتماعی و سبک زندگی قدیم فصل اول کتاب هست تا حادثه ای که پدرشون رو خونه نشین و برادرها رو وارد بازار کار میکنه و مرحله جدیدی از زندگی خانواده آباد رو شکل میده.  

کتاب با روایت اوضاع قبل از انقلاب ادامه پیدا می کنه تا ماجراهایی که ایشون در مدرسه داشته و فعالیت های مذهبی تحت تاثیر یک خانم ارمنی. خانم ارمنی، معلم خیاطی معصومه بود. اما در مدت حضور معصومه در خونه ایشون، سعی می کرده باورهای معصومه نوجوان رو به چالش بکشه، اما معصومه به طور عکس، ارتباطش با مسجد بیشتر میشه و به دنبال پاسخ چالش ها، تبدیل به یک نوجوان متفکر و علاقه مند به گسترش فکر کردن در مدرسه میشه. کتابخونه مدرسه رو دست می گیره و آرام آرام کتاب های مذهبی که در مدرسه ممنوع بود رو سعی می کنه به مدرسه بیاره. این دوره از زندگی ایشون مصادف میشه با تلاطم انقلاب و فعالیتهای انقلابی و خاتمه بخش دوم.

بخش سوم کتاب به فعالیت های ایشون، بعد از انقلاب بر میگرده. فعالیت اجتماعی ایشون تحت فعالیت های مسجد مهدی موعود همراه شده بود با دوره های تزکیه نفس که منجر به گوشه گیری معصومه میشه و به همین جهت با اصرار خانواده، به تهران پیش برادرش میره. همین بین، جنگ شروع میشه و معصومه با اصرار و تلاش زیاد به خوزستان بر می گرده. و در اولین اقدام، به عنوان نماینده فرمانداری در هلال احمر، بچه های یتیم خانه شهر رو از آبادان به شیراز می بره. در مسیر برگشت در کمین عراقی ها می افته و در حالیکه فقط 1 ماه از جنگ گذشته بود، اسیر میشه. 

بخش بعدی کتاب، رفتارهایی که در زندان های عراق با این اسرا شده و سختی هایی که در زندانهای مختلف امنیتی و اردوگاهی تحمل کردند. به جز ایشون سه خانم دیگه هم توسط بعثی ها تو همین ایام دستگیر شده بودند و این چهار خانم، همیشه همراه هم بودند. 

به خواست خدا، تقریبا هیچ شکنجه و یا تعرضی نسبت به این چهار خانم که هر چهارنفر هم تو سن 17 تا 20 بودند، صورت نمیگیره که احتمالا علت اصلیش ترس عراقی ها از واکنش شدید زندانی های ایرانی بود، کما اینکه در جایی از داستان آقای ابوترابی از این دخترها موضوع رو میپرسه و جمله جالبش اینه که «خونی که برای غیرت نریزه با دوا فرقی نداره». 

ابتدا عراق قصد نداشت این 4 نفر رو به همراه خیلی های دیگه رو به عنوان اسیر به صلیب سرخ معرفی کنه، اما یک اعتصاب غذای بسیار طولانی (نزدیک به 20 روز) بالاخره بعثی ها رو مجبور می کنه که اون ها رو به اردوگاه بفرستند و به عنوان اسیر، بهشون کد شناسایی بدهند. اولین نامه ای که هر فرد اجازه داشت ارسال کنه فقط دو کلمه بود و معصومه هم جمله معروفش رو برای خانواده ارسال کرد «من زنده ام» 

پس از یک دوره چهارساله، بالاخره عراق در سال 61 یا 62، از نگهداشتن این 4 نفر خسته میشه و لذا اونها رو پیش از اسرای دیگه در ترکیه تحویل ایران میده. 

بخش عمده ای از کتاب، روایت خانم آباد از فضای زندان های بعث اه. شکنجه اسرای ایرانی، ظاهر سازی ها و فشارهای روحی که به ایرانی ها وارد می کردند اما درک این فضا، برای کسی که بیرون از این فضاست (خودم رو میگم) سخته. خیلی از اقدامات تحریک کننده و عدم همراهی ها برای خواننده سوال میشه که خوب مثلا وقتی دعا خوندن ممنوعه چرا باید با صدای بلند دعا خوند تا موجب تحریک بیشتر زندان بان شد؟! اما این برای منی اه که بعد از 40 سال از فضای انقلاب، زیر کولر نشستم و این کتاب رو می خونم. این که اون فرد در اوج احساسات مذهبی و ملی، ذره ای نگرانی از فدای جان در برابر عقیده نداره و به هیچ طریق ذره ای توهین به امام رو نمی پذیره، فضای متقاوتی ایجاد می کنه

کتاب نثر بدی نداره، اما تکرار این صحنه ها، برای من خسته کننده بود. هرچند این صحنه ها زندگی 4 سال این خانم و  بیش از 10 سال خیلی از رزمندگان بوده اونم در بهترین سال های زندگی. از طرف دیگه نثرش طوری بود که باعث شد در یک هفته کل کتاب 500 صفحه ای رو بخونم.

----------------------------

پی نوشت 1: این کتاب یه جنبه عاشقانه هم داشت که من دیگه در موردش ننوشتم، عمو سید نزدیک به ده سال منتظر معصومه خانم می مونه و در نهایت هم با ایشون ازدواج می کنه. 
پی نوشت 2: همیشه برام سوال بوده که چرا اعتصاب یک زندانی، زندانبان رو در فشار قرار میده، خصوصا در مورد این 4 دختر که هیچ کس حتی نمی دونست که کجا هستند و عراق خیلی ها رو کشت پس مردن این 4 نفر هم اتفاق عجیبی براشون نبود. اما این روش جواب داد و نجات پیدا کردند. 

پی نوشت 3: مقایسه رفتار ساواک با خانم هایی که فعالیت انقلابی داشتند و بعثی ها، نشون میده ساواکی ها چه موجودات وحشتناکی بودند و به هیچ نوعی از انسانیت پای بند نبودند.

پی نوشت 4: استقامت این افراد، بهرین اثبات برای قدرت مذهب و عقیده است. آدمی که بدون عقیده می جنگه هرگز چنین مقاومتی نداشته و نخواهد داشت. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۴/۲۷
احسان بدریکوهی

نظرات (۲)

۰۳ مرداد ۹۸ ، ۲۲:۳۱ پرهام اذرکیش
 سلام دایی کتابت چند صفحه است که این قدر زیاد خلاصه نوشتی
پاسخ:
سلام دایی
فک کنم حدود 500 صفحه بود کتابش :)

مطالب خیلی جالبی دارین

به وبلاگ ما هم سر بزنید لطفا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی