کتابدونی

کتابایی که خوندیم رو اینجا مختصر می کنیم و در موردش حرف می زنیم

کتابدونی

کتابایی که خوندیم رو اینجا مختصر می کنیم و در موردش حرف می زنیم

کتابدونی
ما ها نه نویسنده ایم و نه منتقد ادبی ولی به چیزهایی که می خونیم فکر می کنیم و در موردش حرف می زنیم. لذا نوشته های این وبلاگ لزوما درست نیست اما نتیجه فکرهای ماست. برداشت از مطالب آزاد اما با مسئولیت شرعی و حقوقی خواننده مطالب (نه نویسنده) است.
طبقه بندی موضوعی
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
پنجشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۳۴ ب.ظ

چشمهایش

به نام بخشنده ی بزرگ

کتاب " چشمهایش " در قالب رمان سیاسی - اجتماعی  به قلم بزرگ علوی .






 

کتاب چشمهایش داستان راز پنهان چشهای یک پرده نقاشیست اثر بزرگترین نقاش دوره رضا شاه .  راوی این داستان ناظم مدرسه ایست که آثار  نقاشی استاد ماکان ؛ نقاش و فعال سیاسی آن دوره در آن نگهداری می شود و پس از مرگ استاد تمام تلاش خود را می کند تا پرده از راز این چشم ها بردارد . تا اینکه روزی ...



بالاخره انتظار سر میرسد و موفق می شود تا زن ناشناس داستان را میابد . زن زیبا و ثروتمندی که توجه مردان زیادی را به خود معطوف می نمود . و روزگاری می رسد که خود را عاشق مردی می بیند که از او متنفر بود و وی را عامل کور شدن استعداد نقاشی و ولنگاری های زندگیش می داند و حاضر می شود تا برای جلب توجه او وارد فعالیت های سیاسی شود و خطر کند ، در حالی که استاد ماکان مردی جا افتادته و سرد و بی اعتنا به اوست و این حالت غرور دختری زیبا که همواره مورد توجه مردان بوده را مکرر به چالش می کشد و به این ترتیب ماجراها ادامه میابد ...

روزگار کوتاه عاشقی فرا می رسد و مبارزات سیاسی ... و در نهایت روزی می رسد که دو راهی مرگ یا جدایی برای فرنگیس فرا می رسد و او مجبور می شود برای رهاندن و نجات عشقش – استاد ماکان – از زندان و بند استبداد و سرنوشت نامعلوم وی تن به ازدواج با رئیس نظمیه وقت دهد و به این ترتیب حکم آزادی استاد را بگیرد ولی افسوس که هیچ وقت استاد از این فداکاری باخبر نشد و بالاخره پس از سه سال در تبعید پس از اتمام پرده ای از چشمهای زنی که به قول خودش هیچ وقت او را نشناخت ، از دنیا رفت .

Jاز من بپرسید :  رمان زیبایی بود . این کتاب یه حدود 280 صفحه ای میشه که باید حوصله کنی و حدودای 170 صفحه رو بخونی تا برسی سر داستان عاشقانه ولیییییی از نظر من میارزه که صبر کنی تا اون موقع . هرچند پایان این داستان مثل خیلی از داستانا یکی برا اون یکی فداکاری می کنه و هیچ وقت طرف مقابل از این موضوع خبردار نمی شه که من واقعا دلیل این حرکت رو نمی فهمم ولی بهر حااااال ... قشنگ بود یه بار بخونین حال میده .







موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۶/۰۲/۲۱
الهه بدریکوهی

نظرات (۲)

۲۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۰:۲۴ احسان بدریکوهی
راستی چرا عکس ها رو همش کج و کوچیک می گذاری؟
۲۳ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۹:۴۸ احسان بدریکوهی
سلام
توضیحات خوبی در موردش نوشتی، متشکرم. اما به جنبه سیاسی کتاب اصلا اشاره ای نکردی؟ خوب بود بد بود؟ اصلا بود یا نبود ؟ و اون 170 صفحه اول چی اه که باید بخونیم تا برسیم به داستان اصلی؟ آخر داستان ناظم مدرسه چی می شه؟
اینجور که نوشتی، داستان شهرزاد اقتباس از کتاب چشمهایش بوده پس :))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی