مذهب علیه مذهب
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب «مذهب علیه مذهب» نوشته دکتر شهید «علی شریعتی»
کتابی کوتاه در تبیین علت نگرش منفی روشنفکرها و غربی ها به مقوله دین و پاسخ به این موضوع
محور اصلی کتاب، تشریح این نکته است که در طول تاریخ همیشه مذهب با مذهب جنگیده و چیزی به اسم بی مذهبی وجود نداشته. اسلام با بت پرستی، مسیحیت با کاهنان معابد، موسی با فرعونی که خودش رو خدا می خوند. تفاوت بین دین یا مذهب توحید و مذهب شرک اه. مذهب توحید، خدا رو در کنار مردم و با مردم و یکسان برای همه مردم می دونه اما در دین شرک، خدای طبقات مختلف متفاوت اه و لذا اختلاف طبقاتی ناشی از اختلاف قدرت خداوند هر طبقه طبیعی اه. مذهب شرک، با استفاده از همون اصول فکری مذهب توحید مثل اعتقاد به معاد و یا قضا و قدر، سعی در انحراف مردم و سرکوب کردنشون دارند.
لذا این جمله که گفته میشه دین افیون توده هاست درسته اما سوال اینه که کدوم دین؟ دین شرک؟ بله این دین افیون اه و اگر ترکش کنی میتونی پیشرفت کنی همونطور که غربکلیسا رو کنار گذاشت و پیشرفت کرد. اما انسان بدون مذهب و بدون پرستش باقی نمی مونه لذا اگر جای اون مذهب، مذهب درستی نیاد، دوباره دین شرک، به شکلهای جدیدی، خودش رو ظاهر می کنه و بر می گرده.
در ادامه بخش هایی از کتاب رو که برام جذاب بودند ازمتن کتاب کپی کردم:
- شرک یعنی عبودیت، یعنی طغیان در برابر عبودیت نسبت به خدا؛ اما در عین حال، «شرک» تسلیم و اذلال و بندگی بشری در برابر بتها (بهمعنای اعم بتها یعنی: آنچه حقه بازها، آنچه دروغزنها، آنچه جهل و ظلم به کمک هم ساختهاند و مردم را به عبودیت و پرستش آن دعوت کردهاند) میباشد. این طاغوت است؛ طغیان در برابر آن نیروی عظیم کائنات و تسلیم در برابر این ما تَنْحِتُون است. این ما تَنْحتُِون هر چه میخواهد باشد: چه «لات» و «عزّی» باشد، چه «ماشین» باشد، چه «فضل» باشد، چه «سرمایه» باشد، چه «خون» باشد، چه «تبار» باشد، هر چیز دیگری باشد، در هر دورهای، اینها، طاغوتی است در برابر «الله»، در برابر «خدا»
دین انقلابی یعنی چه؟ دین انقلابی به فرد یعنی به فردی که به آن معتقد است و در مکتب این دین تربیت میشود، یک بینش انتقادی نسبت به زندگی و نسبت به همه وجوه زندگی مادی و معنوی و اجتماعیاش میدهد و یک رسالت و مسئولیت برای دگرگون کردن و تغییردادن و نابودکردن آنچه را که نمیپسندد و باطل میداند و جانشینکردن آنچه را که حق میداند و حق میشناسد. خصوصیت این دین - دین توحیدی - این است که وضع موجود را تأیید و توجیه مذهبی نمیکند و در برابرش بیاعتنا نمیباشد. ظهور همه پیغمبران را نگاه کنید: کاملاً نشان میدهد که این ادیان - ادیان توحیدی- در حالت اولشان، در اول ظهورشان که نهایت صفا و زلالشان است و هیچ تغییر نکرده است و تبدیل نشدهاند، حالت یک جهش را علیه «آنچه هست» و حالت یک طغیان علیه پلیدی و ستم را دارا میباشند؛
دین توجیهکننده یعنی چه؟ اما آن دین شرک همیشه کوششاش این است که بهوسیله معتقدات ماوراءالطبیعی، بهوسیله اعتقاداتی به نام خدا یا خدایان، بهوسیله اعتقاد به معاد یعنی با توجیه اعتقاد به معاد، با توجیه اعتقاد به مقدسات، با توجیه و تحریف اعتقاد به نیروهای غیبی، با تحریف همه اصول اعتقادی و مذهبی، وضعی را که اکنون هست توجیه کند. یعنی به نام دین، مردم را بباوراناند که وضعی که خود و جامعهتان دارید، وضعی است که شما میباید داشته باشید، که این - وضع شما و جامعه - تجلی اراده خداوند است و این سرنوشت و تقدیر شماست
امر به معروف و نهی از منکر - که بهمعنایی مبتذل در ذهن ما وجود دارد و در جامعه روشنفکری اصلاً نمیتوان اسمش را برد - همان است که روشنفکر امروز اروپایی، مسئولیت بشری، مسئولیت هنرمند و مسئولیت روشنفکرش میشناسد؛ مسئولیتی که در فلسفه هنر و ادبیات امروزه این همه مطرح است، یعنی چه؟ این همان «امر به معروف و نهی از منکر» است، که ما به چنان صورتی درش آوردهایم و چنان به معروف، امر میکنیم و از منکر، نهی، که فقط منکرش هست!
عدهای میتوانند عده دیگری را به زور محروم کنند و خودشان امتیازات حقوقی و اقتصادی و اجتماعی بگیرند؛ اما نگهداشتن آنها مشکل است. این است که در طول تاریخ، زورمندان همیشه این منابع را در دست میگیرند و اکثریت را محروم میکنند تا زمانی میرسد که وضع موجود را به زور نمیتوان نگهداشت. اینجاست که مذهب - یعنی مذهب شرک - رسالت حفظ این وضع را به دست میگیرد و کارش این است که مردم را تسلیم و قانع کند که آنچه پیش آمده خواست خداوند بوده است. و قانع کند که وابستگیام به این طبقه پست به این جهت است که نه تنها ذاتم پست است بلکه خداوند، ربّم، خالقم، پروردگارم و صاحبم، پایینتر از صاحب آن نژاد دیگر، پایینتر از بت آن نژاد و پایینتر از خداوندگار آن نژاد دیگر است.
عوامل دین شرک - همانطوری که ضد مذهبیها میگویند، راست است - عبارت بوده است از جهل، ترس، تبعیض و مالکیت و ترجیح طبقهای بر طبقهای دیگر؛ اینها (بهقول ضدمذهبیها) راست است؛ و راست است که دین افیون تودهها بوده تا مردم را به ذلت و سختی و بیچارگی و به جهل و به توقفی که دچارش هستند و به سرنوشت شومی که خودشان، اجدادشان و اخلافشان دچار بودند و هستند و خواهند بود، تسلیم بکند؛ یک تسلیم درونی و اعتقادی.
به عنوان نتیجهگیری میخواهم عرض کنم: رسالتی را که روشنفکران در (شاید پذیرفتن این حرف برای شما سنگین باشد و شاید در فرصتهای بعد بیشتر راجع به این صحبت کنم؛ برای اینکه این همه قضاوتهای ما و نگرش ما را به تاریخ و به مذهب و به همه چیز عوض میکند) اروپا و آزادیخواهان اروپا با مبارزه با کلیسا و با مبارزه با مذهب قرونوسطایی بازی کردند و اروپا را از هزار سال توقف بهوسیله مبارزه با دین انحرافی و انحراف مذهبی یعنی دین شرک و طاغوتپرستی در لباس عیسی نجات دادند، رسالتشان (روشنفکران و آزادیخواهان اروپا) همان رسالتی است که پیغمبران ما در طول تاریخ بر عهده داشتند (البته نمیخواهم بگویم که برداشت آنها برداشت درستی بوده است)؛ این همان رسالتی است که پیغمبران ما همواره در هر دوره با دین تحجر، انحراف، دین ضد مردم، دین ضد حقوق انسان، مبارزه میکردند و با کوبیدن بتها، همه نشانههای دین شرک، دین توجیهکننده و تخدیرکننده را نابود میکردند و این رسالتی است که بر عهده همه انسانهای پیرو دین حق در طول تاریخ و در آینده میباشد.
پی نوشت 1: یک تعبیر جالبی داره دکتر، میگه در آیات قرآن، در مسائل اقتصادی احتماعی، هرجا که اسم الله هست، می تونید الله رو با ناس جا به جا کنید و باز معنی کاملا درست و منطبق بر آموزه هاست، چون خداوند توحیدی، با مردم اه نه در مقابل مردم. مثلا من ذالذی یقرض الله قرضا حسنا --> من ذالذی یقرض الناس...
پی نوشت 2: خوندن این کتاب کوتاه رو به همه توصیه می کنم.