رهش
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب «رهش» نوشته «رضا امیرخانی»
یک رمان کوتاه در مورد مشکلات شهری
کسایی که کتاب های آقای امیرخانی رو قبلا خونده باشند، با سبک نوشتن ایشون کاملا آشنا هستند. تصویرگری های طولانی، بیان ریز به ریز احساسات و جزئیات و خلاصه اطاله مطلب از نظر من.
کتاب به بحث آشفتگی های شهری و نابسامانی ها در جریان یک دعوای خانوادگی پیرامون همین موضوع می پردازه. لیا و علا یک زن و شوهرند که از دوره دانشجویی و با عشق جوانی با هم ازدواج کردند و الان یک بچه دارند به اسم ایلیا که به خاطر هوای تهران دچار مشکلات تنفسی شدند. علا معاون شهرداری منطقه 1 اه و دنبال ساخت و ساز هرچه بیشتر و لیا که مهندس معماری اه علاقه مند به سبک های سنتی اه و مخالف با این همه تغییر کاربری. همین موضوع، چالش اصلی این دو نفر اه که در زندگیشون هم ادامه پیدا کرده.
در نهایت این دو از هم به صورت غیر رسمی جدا میشن، علا ظاهرا با فرد دیگه ای رابطه داره و لیا هم خیلی شیک فقط چند باری زنگ میزنه به علا و بعد از چند روز دیگه تقریبا بی خیال میشه. با یک فردی به نام ارمیا در کوه آشنا شده که بهانه آشنایی ایلیا است. البته اینجا آشنایی فقط در حد یک آشنایی باقی می مونه هرچند بعدا میرن گلایدر سواری.
جالبه که علا فردی به ظاهر مذهبی و لیا کمی مخالف با رسوم مذهبی نشون داده میشه.
همونطور که گفتم، هدف اصلی کتاب نقد وضعیت شهری و بیگانه شدن مردم با مفاهیمی مثل همسایه و خونه مادربزرگ اه اما این همه طولانی کردن متن به نظر من خسته کننده است
+
به نظرم کتاب ارزش افزوده ای نداره. یعنی وقتی کتاب رو می خونید و تموم میشه، حس نمی کنید چیز جدیدی فهمیده باشید که قبلا نمی دونستید.
خیلی توصیه اش نمی کنم مگر اینکه سبک امیرخانی رو دوست داشته باشید.