دغدغه های فرهنگی
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب «دغدغه های فرهنگی» گردآوری شده توسط «موسسه فرهنگی صهبا»
این کتاب مجموعه ای از سخنرانی های آقای خامنه ای در مورد مشکلات و کم و کاستی های فرهنگی در انقلاب اسلامی رو تجمیع و در چند فصل دسته بندی کرده تا به قول خودش شرح مزجی یکی از بیانات محوری مقام معظم رهبری رو با استفاده از دیگر بیاناتشون بازتاب کنه. کتاب حدودا 260 صفحه است که 100 صفحه اش اعلام و پی نوشت اه.
عنوان فصل های کتاب، به طور اجمالی محتوی اون رو هم بازتاب می کنه:
فصل اول : طرح دغدغهمتاسفانه یا خوشبختانه بخش زیادی از حرف ها رو شنیدیم و اگر کتاب رو بخونید شاید بگید که خوب بله ما همه این ها رو می دونیم، چیکار باید کرد رو بگو؟! و واقعیت اینه که این کتاب فقط طرح دغدغه است و از طرفی وظیفه رهبر ورود عملی به این حوزه ها نیست، بلکه ایشون باید راه و مشکلات راه رو نشون بده و به آدم های اینکاره بگه که به فکر باشید. عمده این سخنرانی ها مربوط به دهه 60 و 70 اه که مکررا بحث تهاجم فرهنگی رو مطرح کرده اما دریغ که کسی به این حرف ها توجه نکرد و وضعمون به اینجا رسیده.
فصل سوم : فرهنگ و هنر ایران و انقلاب
فصل چهارم : جریان روشنفکری بیمار
فصل پنجم : جریان روشنفکری و انقلاب
فصل ششم : تهدیدات درونی
فصل هفتم : تهدیدات و تهاجمات بیرونی
فصل هشتم : توقع انقلاب از جبهه فرهنگی
فصل نهم : استنتاج
با این حال، باز مطالب جالب توجهی در کتاب بود که بعضی هاش رو در ادامه منعکس می کنم. تیتروار می نویسم و ارجاع می دم به بخش مورد نظر از کتاب، که اگر زمانی کسی خواست یکی از موارد رو به طور خاص بررسی کنه راحت تر پیداش کنه:
- افزایش بینش سیاسی مردم به جای تلاش برای پر کردن مغزشون با تفکرات چپی یا راستی (صفحه 22)
- در شنیدن اثری هست که در دانستن نیست. (صفحه 24)
- در جای جای کتاب می بینید که آقا بسیاری از رمان های خارجی و کتاب هاشون رو خونده و با دقت هم خونده از جمله بینوایان (صفحه 29)
- عدم توجه امام به سران و بزرگان سیاست و ارتباط مستقیم با مردم (صفحه 79) (این مورد یکی از سوالات همیشگی من اه که چرا برخلاف امام، آقای خامنه ای یک حصار بسیار سنگین دورشون هست، به طوریکه هیچ وقت حس نکردم میشه به راحتی رفت و ایشون رو دید)
- رد شاهنشاهی به صورت عام (صفحه 88)
- عوامل سایش و ازبین رفتن روحیه انقلابی (از صفحه 95) (برخی از این عوامل عبارت اند از : غفلت و بی توجهی مسئولین، خودباختگی، تردید در باقی ماندن نظام روی اصول اولیه، دعواهای حزبی، مال اندوزی)
- تفاوت تبادل فرهنگی با تهاجم فرهنگی (صفحه 114)
- موضع تهاجمی در مقابل تهاجم دشمن (صفحه 123)
- کار کردن برای وظیفه نه نتیجه (صفحه 128)
- انس با قرآن، نهج البلاغه و صحیفه سجادیه به عنوان چاره کار (صفحه 130) (این حرف در بادی امر خیلی حرف شعاری ای به نظر می رسه اما با تعمق بیشتر به این نتیجه می رسیم که باید اصول و موضوعاتمون رو از این ها بر داشت کنیم، خودسازی مون رو با اینها انجام بدیم و بعد به دنبال راه کار برای تعمیم اون ها به جامعه باشیم. با فیلم نامه و قصه و شعر و امثالهم. مثلا الان پرهام سوره مسد رو با یه شعر خیلی قشنگی حفظ کرده که کاملا منطبق بر مفهوم سوره است)
- خلق مخاطب به جای تلاش برای جذب مخاطبان دیگر گروه ها خصوصا گروهای معاند (صفحه 135)
- ابتدا تقویت جبهه خودی و بعد مبارزه با دشمن (صفحه 138)
- کار تشکیلاتی (صفحه 143) (البته من با این موضوع مخالفت هایی دارم که در کتاب هم نوشتم اما در کل team working قابل پذیرش اه)
- آفت های کار گروهی (از صفحه 145) (مواردی مثل عجب، کبر، برجسته کردن اختلاف سلیقه ها، کاغذبازی و عریض و طویل کردن ساختار، عدم ورود به جامعه، عجله، ماس مالی کردن کارها)
- اتقان در کار (صفحه 149)
- صدق و اخلاص (صفحه 160)
حتی اگه قبول کنیم که این همه پیشرفت غرب از طریق جادو و سحر بوده، این حرف آقا، راه چاره رو داره نشون میده. باشه قبول! اون ها با سحر و جادو این همه پیشرفت کردن و ما با دست خالی به اون ها نمی رسیم اما ما هم معجزه رو داریم که اگه درست کار کنیم اون وقت تمام سحر اون ها تو طبس با یه معجزه طوفان شن از بین میره. این همه وعده در قرآن که کید شیطان ضعیفه اه، حزب الله پیروز اه. اگه با خدا باشید یاریتون می کنه، اگه قرار بود همه این ها فقط در زمان پیامبر باشه که دیگه به کار ما نمی اومد، پس اگر ما هم آدم باشیم و واسه خدا کار کنیم، اون وقت با اومدن معجزه همه سحر ها نابود میشه.
--------------------------
پ.ن. 1 : جایی از کتاب بحث تفکر در مورد احادیث و در نظر گرفتن زمان میشه و حدیث پیامبر در مورد عدم تشابه به یهودیان رو مطرح می کنه که از امام علی می پرسند پیامبر می گفت موهاتون رو رنگ کنید که پیری در چهره اتون دیده نشه و مثل یهودی ها لباس نپوشید. امام می فرماید اون زمانی بود که مسلمان ها در اقلیت بودند اما امروز اوضاع عوض شده و هر کی هرطور دوست داره عمل کنه. صفحه این موضوع رو الان پیدا نکردم.
پ.ن. 2 : در صفحه 81 بحث قانون حجاب اجباری مطرح شد و فهمیدم که امام اسفند 57 یعنی بعد از اینکه حکومت اسلامی افتاد دستش دستور حجاب اسلامی داد یعنی قبل از رای گیری 12 فروردین. در موردش هم خوندم و هرچند هنوز برام سوالاتی در موردش هست اما نکته فرعی جالبی بود.
پ.ن. 3 : یه موضوعی که در موارد تیتر وار بهش اشاره نشد، نگاه آقا به جریان روشنفکری بود. خلاصه اش اینه که رهبر به طور کلی روشنفکری رو چیز بدی نمی دونه اما میگه این روشنفکری در ایران متاسفانه نطفه اش با مخالفت با سنت و مذهب بسته شد و لذا هموارد در تلاش برای اعمال معیارهای فرهنگی غربی به جامعه ایرانی اه. به همین علت هم اسم روشنفکری بیمار انتخاب شده براش.
پ.ن. 4 : از برادر خانم عزیزم آقا یاسر، بابت معرفی و هدیه دادن این کتاب خوب تشکر می کنم.