دری فانتاسبماگوری
به نام خداوند مهر و دوستی
نام کتاب :دری فانتاسبماگوری
نویسنده : ابی هنلن مترجم : نلی محجوب
دری دختر کوچولویی است که دوست دارد با برادر و خواهرش بازی کند . اسم برادر دری لوک واسم خواهر دری ویولت است . لوک و ویولت
دوست ندارند با دری بازی کنند . آن دو هر دفعه دری را مسخره می کنند به او می گویند نی نی کوچولو دری ناراحت می شود و گریه می کنند . دری یک روز با مردی در خیالش آشنا می شود .
دری وقتی او را دید گفت اسمت چیه او گفت ناگی ، بعد دری پرسید انجا چیکار می کنی . آقای ناگی گفت من نگبان خواب تو هستم ! دری خیلی تعجب کرد وگفت باشه . ویولت خواهر دری گفت توپ شیطونکم گم شده دری پیش خودش گفت اگر من تو را پیدا کنم خیلی اتفاق خوبی می افتد . دری صبح تا شب دنبال توپ شیتونک می گشت و بلاخره پیداش کرد . دری توپ شیطونک را به خواهرش داد اما خواهر دری فقط لبخند زد و رفت تا با لوک با توپ شیطونک بازی کند . همان جور که با هم بازی می کردند توپ در توالت فرنگی افتاد . لوک و ویولت به دری نگاه کردند دری گفت باشه درش می آورم وتوپ را در آورد لوک و ویولت خیلی از دری تشکر کردند و به عنوان جایزه ویولت عروسک خود را به دری داد و آن ها با هم بازی کردند ...
کتاب های دری بسیار کتاب های خنده داری است پیشنهاد می کنم این کتاب بازه را بخوانید.